توضیحات
سارا پنر با نگاشتن کتاب عطاری گمشده ، این نکته را گوشزد می کند که زنان می توانند همیشه و در هر زمانی نجات دهنده ی یکدیگر باشند. سارا پنر نویسنده ی جوانی ست که کار خود را بطور حرفه ای از سال 2015 آغاز کرد و در سال 2021 با انتشار عطاری گمشده ، یک شبه به شهرت رسید . این کتاب ، علاوه بر اینکه در لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار دارد ، نامزد جایزه گودریدز در سال 2021 هم شد .
داستان کتاب عطاری گمشده در دو برهه ی زمانی رقم می خورد . یکی در لندن سال و دیگری در لندن امروزی .
سال است و “نلا” که زمانی درمانگری محترم بود ، تصمیم گرفته عطاری خود را به پناهگاهی برای زنان خیانت دیده تبدیل کند . او از دانش خود استفاده می کند و سمی می سازد که زنان ناامید و خیانت دیده ، با آن مردان خود را می کشند !
در اینجا دو قانون وجود دارد :
- سم هرگز نباید برای آسیب زدن به زنی دیگر استفاده شود .
- نام قاتل و قربانی باید در دفتر عطاری ثبت شود.
اکنون در لندن امروزی هستیم و تاریخدانی با انگیزه ، به نام “کارولین” ، به تنهایی در حال گذراندن دهمین سالگرد ازدواجش است و در گوشه و کناره های ذهنش از خیانت همسرش درد می کشد . تا اینکه در یکی از روزهای معمولیِ زندگی کارولین،در نزدیکی خانه اش ، متوجه یک شیشه ی داروی قدیمی می شود.
آیا این شیشه با قتل های عطاری که در 200 سال پیش لندن را تسخیر کرده بود ارتباط دارند …؟!
خواندن کتاب عطاری گمشده را به کسانی پیشنهاد می کنیم که :
به کتاب های معمایی و پر از رمز و راز علاقمند هستند .
تکه هایی از متن عطاری گمشده :
درخواست او خیلی ساده و رک بود.
برای ارباب خونه میخوام، برای صبحونهش. صبح چهارم فوریه.
برای یک لحظه زن مستخدم میانسالی به ذهنم رسید که بانوی خانه برای انجام دادن فرمایشهایش او را صدا میزند. و با شم تیزی که بعد از این دو دههی اخیر پیدا کردهام بلافاصله بهترین دوای درد او را فهمیدم: یک تخممرغ با جوزالقِی.
آماده کردنش فقط چند دقیقه طول میکشید؛ زهرش دمدست بود. اما بنابه دلیلی ناشناخته، چیزی در آن نامه باعث برآشفتن من میشد. این حس به خاطر رایحهی لطیف آن دستنوشته، که بوی چوب میداد، یا تابخوردگی کوچکی در گوشهی پایین کاغذ در سمت چپش نبود که انگار با اشک نمناک شده بود، بلکه دلم مثل سیر و سرکه میجوشید. حسی که به من میگفت باید از چیزی دوری کرد.
اما چه هشدار نانوشتهای میتوانست در آن یک برگ کاغذ و زیر فشارهای قلم جا خوش کرده باشد؟ به خودم اطمینان دادم که اصلاً چنین چیزی وجود ندارد؛ این نامه هم هیچ نشانهای در بر ندارد. از خستگی افکارم به هم ریخته بود دیروقت بود و درد مداوم را در مفاصلم احساس میکردم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.