توضیحات
کامیل اوبری ، در کتاب آشپزی برای پیکاسو ، تلفیقی از عشق ، هنر ، زیبایی ، نقاشی و آشپزی را روایت می کند . داستانی اعجاب انگیز که با خواندن همان صفحات ابتدایی ،مجذوب داستان جالب و متفاوتش خواهید شد .
ماجراهای این کتاب جذاب ، روایتگر وقایع دو زمان مختلف است . یکی وقایع زندگی دختری 17 ساله و زیبا به نام “آندین”در دهۀ 90 میلادی و دیگری وقایع زندگیِ نوۀ آندین که “سلین” نام دارد و در جستجوی گذشتۀ مادربزگش است .
آشپزی برای پیکاسو ، داستان زندگی متفاوت دختری زیبا به نام آندین بلانژ است که همراه با مادرش کافه ای به نام “پارادیس” را می چرخانند .تا اینکه یک روز مرد مرموزی که از مشتری های پارادیس است از او می خواهد در خانۀ ویلاییِ جدیدش برای او آشپزی کند .
آندین فکر می کرد همه چیز خیلی معمولی ست تا اینکه فهمید این مرد مرموز و ناشناس ، نقاش معروف ، “پابلو پیکاسو” است !
با ورود آندین به ویلای پیکاسو ، زندگی هردوی آنها دستخوش تغییر می شود . پیکاسو در آن زمان ، در مقطع حساسی از نظر شغلی و احساسی قرار داشت و زن و هنر برایش معنایی یکسان داشتند . به همین دلیل او از آندین می خواهد که سوژۀ نقاشی هایش شود !
در جایی دیگر از داستان ، سلین به بهانۀ کلاس آشپزی به فرانسه آمده تا اثری که پیکاسو به مادربزگش داده بود را پیدا کند …
خواندن رمان آشپزی برای پیکاسو را به کسانی پیشنهاد می کنیم که :
به ادبیات داستانی ،رمان های عاشقانه ، آشپزی و هنر علاقمند هستند .
نظر منتقدان در مورد رمان آشپزی برای پیکاسو :
- داستانی تأثیرگذار ،دلپذیر و خردمندانه که قدرت اعتماد ، هنر و خلاقیت را آشکار می کند . (Barnes & Noble)
- ترکیبی دلنشین از عشق ،معما و آشپزی فرانسوی . (Margaret Atwood)
تکه هایی از متن رمان آشپزی برای پیکاسو :
خانهٔ مشتری ساکت و خنک بود و چون از سنگ و گچ ساخته شده بود هنوز خنکی رطوبت هوای بهاریِ شب گذشته را در خودش نگه داشته بود. آشپزخانه تقریباً سبک روستایی داشت، با پارکتهایی پهن و ناهموار که با ردشدن آندین از رویشان غِژغِژ صدا میدادند. او با دقت سبد فلزی غذا را بهسمت میز گرد چوبی در وسط اتاق میبرد.
غُرغُری کرد: «اَه!»، نگاهی به اطراف انداخت تا موقعیت و فضای آنجا را بسنجد. در گوشهای دورتر یک اجاق کوچک سیاه بود که لولهاش با حالتی مضحک به بیرون و بهسمت دودکش کج شده بود و یخچال در مقابل دیوار روبهرویی قرار داشت.
بلافاصله روکش فلزی غذا را کنار زد. مادرش خیلی هشیارانه در بالای همهچیز یک پیشبند گذاشته بود. آندین پیشبند را سفت گره زد و سپس اجاق را روشن کرد. بولیابس در یک قابلمهٔ جمعوجور با یک درِ متناسب قرار داشت، ازاینرو آندین آن را درست همانطور که بود مستقیم بهسمت اجاق برد تا با حرارت کم آن را گرم نگه دارد. چیزهای دیگر در ظرفهای مختلفی قرار داشت که آنها را هم باز کرد، بهاضافهٔ آن پارچ راهراه.
تا این لحظه آندین صدایی از جای دیگری در ویلا نشنیده بود. شاید مشتری برای قدمزدن یا دیدار کسی بیرون رفته بود. هیچوقت به ذهنش خطور نمیکرد ممکن است کسی بعد از طلوع آفتاب خواب باشد چه برسد به ظهر. همچنان که آندین با فضای آشپزخانه آشنا میشد، یک درِ بادبزنی را دید که بهطرف بقیهٔ فضای خانه باز میشد. آن را با فشار، باز و با دقت نگاه کرد:
یک اتاق غذاخوری کمنور که میزی مستطیلشکل در آن بود و صندلیهایی پشتبلند، دورِ آن چیده شده بود، با یک گلدان گردوخاکگرفته در وسط میز که گلهای خشک آن نسبتاً حالتی غمزده داشت. یک گنجهٔ کشویی هم وجود داشت که بهعنوان بوفه بهکار میرفت و با یک رومیزی بلند توری تزئین شده بود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.