توضیحات
ارباب حلقه ها ، سه گانه ای بی نظیر در ژانر حماسی-فانتزی، از جی.آر.آر تالکین است که برای نوشتن این مجموعه 12 سال زمان صرف کرد .در سومین و آخرین جلد از این مجموعه، تحت عنوان بازگشت شاه ، سرنوشت نهایی یاران حلقه برای نابودی حلقۀ یگانه را می خوانیم .
خلاصۀ قسمت آخر :
در این آخرین جلد از ارباب حلقه ها ، حماسۀ میان “موردور” و شاه “گوندور” (پادشاه انسان ها در سرزمین میانه)را در کتاب پنجم می خوانیم . سپس در جلد ششم ، به پایان سفر یاران حلقه برای نابودی حلقۀ نفرین شده می رسیم و در نهایت دورۀ سوم سرزمین میانه ، پس از فراز و نشیب هایش تمام شده و با به قدرت رسیدن “شاه آراگون” دورۀ چهارم آغاز می شود .
خواندن کتاب ارباب حلقه ها 3 ( بازگشت شاه ) را به کسانی پیشنهاد می کنیم که :
جلد اول و دوم این مجموعه را مطالعه کرده و به داستان هایی با ژانر فانتزی-حماسی علاقمند هستند .
افتخارات مجموعۀ ارباب حلقه ها :
- ترجمه شده به 25 زبان زندۀ دنیا
- بیش از 50میلیون نسخه فروش و جز پرفروش ترین کتاب های تاریخ
- در لیست کتاب های ممتاز جهان BBC به عنوان کتاب برتر قرن
- برندۀ جایزۀ بین المللی داستان فانتزی سال 1957
- برندۀ جایزۀ تالار مشاهیر پرومتئوس سال 2009
ارباب حلقه ها و اقتباس از آن :
- در سال های 2001 ، 2002 و 2003 ، فیلم سینمایی سه قسمتی به کارگردانی “پیتر جکسون” با اقتباس از داستان های ارباب حلقه ها ساخته شد.
تکه هایی از متن ارباب حلقه ها 3 ( بازگشت شاه ) :
چند وجه گلدوزی شده بود. این جامه متحدالشکل کسانی بود که در خدمت وارثان الندیل بودند، و جز نگهبانان ارگ در مقابل میدان فواره جایی که درخت سفید رسته بود، دیگر کسی در گوندور چنین جامه ای به تن نمی کرد.
به نظر می رسید که خبر آمدن آنها پیش از خودشان به آنجا رسیده است؛ و بلافاصله خاموش و بدون سوال و جواب پذیرفته شدند. گندالف به سرعت طول حیاط سنگ فرش را پیمود. فواره ای دل انگیز زیر آفتاب صبحگاهی آنجا مشغول بازی بود، و چمن زاری به رنگ سبز روشن گرداگرد آن قرار داشت اما در وسط، خمیده بر روی حوط؛ درخشی خشکیده ایستاده بود و قطره های آب به طرزی رقت بار از شاخه های بی باز و شکسته اش دوباره در آب زلال می چکید
سرانجام از سایه بیرون آمدند و به هفتمین دروازه رسیدند، و خورشید گرمی که آن سوی رودخانه، در فضاهای بی درخت اینیلین پیش پای فرودو می تایید، اینجا بر روی دیوارهای صیقلی و ستون های ریشه داره و تاق نمای بزرگ و قطاع کاکل آن که به شکل سری شاهوار و تاج دار حجاری شده بود، درخشید. گندالف از اسب پایین آمد، چرا که هیچ اسبی اجازه ورود به ارگ را نداشت، و شدو فکس تن داد که با دستور ملایم اربابش او را از آنجا ببرند
نگهبانان دروازه ردای سیاه به تن داشتند و کلاه خودهاشان شکلی عجیب داشت؛ کلاهخودهای بلند و گونه پوش های بلند چسبیده به صورت و بالای گونه پوش ها بالهای سفید مرغان دریایی را نشانده بودند، اما خودها با برق نقره می درخشید، چرا که آنها را از میتریل ساخته بودند، میتریلی که میراث شکوه روزگاران گذشته بود
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.